سخن روز
جستجوی
مترجم وبلاگ
اخبار علمی
اخبار اقتصادی
دانلود رایگان نرم افزار
- پروژه خانم چابک (مباحث - پیمانکاری)
- پروژه آقای علیزاده (مباحث - کشاورزی)
- نرم افزار googleearth
- نرافزاراشعار حضرت حافظ
- دانلودجدول مالیاتی هوشمند تحت اکسل
- دانلود نرم افزار 10- Yahoo Messenger
- تقویم سال 1390
- تصاویر سه بعدی مکه
- تصاویر سه بعدی استانبول
- آنتی ویروس ای وست
- آبدیت نرم افزارآنتی ویروس ای وست
- Adobe Acrobat Reader 9.3.2
اربعين حسيني، تكرار ياد و خاطره حماسه سازان كربلاست
دلهایمان بیتاب سالار شهیدان، و چشمانمان بر مظلومانه ترین شهادت تاریخ همواره درخشان و بارانی باد.
باز هم سقوووووووووووووووط
__________ضمن عرض تسليت به تمام بازماندگان عزيز، اميدواريم روزي بياد كه ديگه شاهد چنين حوادث تلخي نباشيم___
جدول سوانح هوایی ایران رو اینجا ببینید
http://www.infopanel.ir/post/3127
http://www.infopanel.ir/post/3129
جدول سوانح هوایی ایران رو اینجا ببینید
http://www.infopanel.ir/post/3127
http://www.infopanel.ir/post/3129
برنامه امتحانات ترم آخر
تفسیر موضوعی قرآن 1389/10/26 ساعت 16.00 - 14.00 کلاس : 12 - 11
مباحث جاری درحسابداری 1389/11/03 ساعت 16.00 - 14.00 کلاس : 13 - 12
سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار
1389/11/12 ساعت 16.00 - 14.00 کلاس : 12 - 11
برای همه دوستان آرزوی موفقیت و کامیابی داریم
ولادت امام موسی کاظم ( ع ) مبارکباد
نام امام هفتم ما , موسى و لقب آن حضرت كاظم ( ع ) كنيه آن امام ابوالحسن و ابوابراهيم است .
شيعيان و دوستداران لقب باب الحوائج به آن حضرت داده اند .
تولد امام موسى كاظم ( ع ) روز يكشنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجرى در ابواء اتفاق افتاد .
دوران امامت امام هفتم حضرت موسى بن جعفر ( ع )مقارن بود با سالهاى آخر خلافت منصور عباسى و در دوره خلافت هادى و سيزده سال از دوران خلافت هارون كه سختترين دوران عمر آن حضرت به شمار است .
امام موسى كاظم ( ع ) از حدود 21 سالگى بر اثر وصيت پدر بزرگوار و امرخداوند متعال به مقام بلند امامت رسيد , و زمان امامت آن حضرت سى و پنج سال و اندكى بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بيشتر بوده است , البته غيراز حضرت ولى عصر ( عج ) .....
یا باب الحوائج
داستان كوتاه
مثل هر روز كمي دير شده بود. در حياط رو باز كردم پريدم تو ماشين، روشنش كردم و راه افتادم. به آخرين چهارراه كه رسيدم، رنگ چراغش، قرمز بود! كم كم از دور پيداش شد، مثل هر روز اومد جلو و منم شيشه رو دادم پايين، باهاش دست دادم و احوالش رو پرسيدم. مثل هر روز با لبخند با من صحبت ميكرد. چهرش خيلي دوست داشتنيه. هر وقت مي بينمش دلم ميخواد برم و از زندگيش يه فيلم مستند بسازم.امروز دستاش سردتر از هميشه بود. آخه برف ميومد. يك جفت دستكش همرام بود، خواستم اونارو بهش بدم. با اينكه خيلي منو رفيق خودش ميدونه، اما ازم قبول نكرد وقتي اصرار كردم گفت : اگه دستكش دستم باشه نمي تونم روزنامه ها رو درست و حسابي جمع و جور كنم. مجبورم چيزي دستم نكنم تا بتونم بهتر كارمو انجام بدم. چراغ سبز شده بود اما دلم نميخواست برم...
داستان كوتاه
روياي خاكستري
از در وارد شد. به كسي نگاه نكرد. روي يكي از صندليها نشست. بعد از چند لحظه مكث، در حاليكه روي صندلي نشسته بود، به عقب برگشت و به سمت من نگاه كرد و بسته اي كه را كه قرار بود به من بدهد را به سمت من دراز كرد. دستانش - كه به سمت من كشيده شده بودند- مهربانترين حس را به من مي بخشيد. نگاهش دوباره مرا جوان ميكرد. صدايش مرا همچون بي تابي تشنه، براي نوشيدن زلالترين آب، به پيش ميخواند و ميراند. از چشمانش نمي توانم بگويم ، فقط همين بس كه هرگاه حركت چشمانم به چشمانش مي رسيد، از حركت باز مي ايستاد و توقف ميكرد و هميشه در آن لحظه آرزويم اين بود كه زمان نيز با من درنگ كند كه تا هميشه نگاهم بر نگاهش باقي بماند. هرگز دوست نداشتم چشمانم را از چشمان پر از انرژي و سرشار از محبت و زيباي او بردارم.
چنديست او نيست. شايد رفته است.
كاش بداند كه هميشه....
زمستان89
داستان كوتاه
توي سالن ، روي نيمكت آهني و خوشرنگ، با فاصله ي كم، دختر و پسري جوان نشسته بودند. از چهره ي هر دويشان هويدا بود كه عاشق همديگرند. چشمانشان از عشق لبريز بود اما حتي كلمه اي به هم نمي گفتند گويا هركدامشان منتظر ديگري بود.
روي نيمكت چوبي روبرويشان پيرمرد و پيرزني بودند كه دستشان در دست هم بود و چشمانشان كه به عاشقان جوان ومهر بر دهان زده خيره مانده بود، سرشار از حسرت...
اشتراک در:
پستها (Atom)